شهرادشهراد، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه سن داره

شهراد شیرکوچولوی ما

کمک میخوام...

لطفا بخونید:   تارا 20:37 9 ارديبهشت 1391 دختری از خوزستانم که پزشکان از علاجم نا امید شدند.شبی خواب حضرت زینب (س)را دیدم در گلوم اب ریخت شفا پیدا کردم ازم خواست اینو به بیست نفر بگم. این پیام به دست کارمندی افتاد اعتقاد نداشت کارشو از دست داد.مرد دیگری اعتقاد داشت 20 میلیون به دست اورد. به دست کس دیگری رسید عمل نکرد پسرشو را از دست داد.اگه اعتقاد داری این پیامو واسه 20 نفر بفرست............ 20 روز دیگه منتظر معجزه باش. [Web] - [E-Mail] [ نظر تایید نشده ] [ تایید ] [ حذف ] [ پاسخ ]   تاحالا هزار بار برام از این جور کامنت ها اس ام اس ها و.. اومده نظر شما چیه؟ شما چه عکس العملی دارین؟ نظرتون مهمه .......
9 ارديبهشت 1391

مامانی گنا میشه...

    بابایی گفت:شهراد رو آماده کن ببرمش بیرون شهراد مثل همیشه: خوشحال... آماده... بوس... بای بای     اما... اما... شهراد چرا مامانو این طور نگاه می کنی؟     صدای شهراد توی را ه پله می پیچه: نلیم... مامانی گنا میشه نلیم... مامانی گنا میشه   نلیم... مامانی گنا میشه   نلیم... مامانی گنا میشه       (نریم ... مامانی گناه داره- تنها میشه) یه جمله با دومعنی.... ای دوست داشتنی... نفس... زندگی... میشه تو رو داشت وباز هم از دنیا و غصه هاش گلایه کرد؟ شیرین زبونم دوستت دارم. ...
9 ارديبهشت 1391

ن و ر و ز .....

      چند روز دیگه بهار میاد و همه‌چیز رو تازه می‌کنه،   سال رو، ماه رو ... روزها رو، هوا رو، طبیعت رو   ولی....   فقط یک چیز کهنه میشه   که به همه اون تاز‌گی می‌ارزه،    «دوستیمون»!   ومن شیل کوچویو دوستای خوبی دارم که:                                     دوستشون دالم خیلی       ...
4 ارديبهشت 1391

رنگ اینککی جمعه ما این رنگه...

    رنگ این یکی جمعه ما هم این رنگی شده     در ادامه....   آقا شهراد کجا رفتی؟ بابول اس...(بابلسر)   کله سحر از خواب بیدار شدی منم به خاطر اینکه بقیه رو از خواب بیدار نکنی اوردمت ساحل یه گشتی بزنیم اسمشو گذاشتم ساحل آرامش زیباست نه؟   زمزمه های شهرادی عزیزم وقتی دست کوچولوش تو دستم بود و قدم می زدیم:   مامانی می خنده. نالاحت نیست اینجا زیباست مگه نه؟ من دوستت دارم مامانی   آیا واقعنا توی کوچولو این همه چیزها رو می فهمی؟ دوستت دارم تنها بهانه زندگیم   رنگ این جمعه هم این ...
2 ارديبهشت 1391

بعد چی خواب میچبسه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  حسابی چبسید.... چی؟ خواب دیگه... اگه گفتین بعد چی خواب می چبسه؟   در ادامه می گم:   اله ... لفتم استخل.... منو راه ندادن آخه گفتن هنو کوچویو ام وتازه ملد هم هستم ای بابا.. خلاصه نی دونم چی شد یه مهلبون راه داد بلم الته من قبلش اونکه منو راه نداد...کیو..کیو... کوشیدمش   لفتم توی استخل کلی آب بازی کلی جیغ وبازی ... آّبم خولدم دوبال بعدش تو سالن یهو جیش کلدم مامانیم کلی سلخ شد   آخلش وقتی پام به ماشین رسید خوووو خوووو خوووو ...لالا ...چه خوابی! کیف کلدم اما مامانی ساکت بود ینی خو...
30 فروردين 1391

این روزای ما

این روز ها... یه دوچرخه ... یه اسب... جعبه ابزار... چند تا کتاب... کارتون همه ریخته توی حال... و شهراد تموم لحظه هاشو با همین ها میگذرونه   اما امروز صبح: شهراد که جیش زده توی شلوارش ومن متوجه نشدم داشتم باهاش بازی می کردم :مامانی بخند : مامانی نا لاحت نشو اااااا شهراد شلوارت چرا خیسه : آب لیخت آب از کجا اومد : اونجا کجا مامانی؟؟؟ :مهد کودک !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! :مامانی بخند... نالاحت نشوووو.بلیم دشویی باشه آخه چی بهت بگم شیرین زبونم     شهراد اینجا رو گلد نکن آشغاله پات کثیف میشه : مامانی یواشکی اومدم=از کنارش رد شدم لگد نکردم آشغال رو   ...
28 فروردين 1391

13 با تاخییییییییییییییییییییییییییییر

  13 با تاخیییییییییییییییییییییییییییییییییییر در ادامه... جنگل امره - امامزاده علی- ساری   ماجرای کله پا شدن من و بابا محمد روی تاب:     اینجا دالیم میخندیم تاب تاب عباسی ... بغل بابا بندازی... مامان زهرا: عکس.. عکس.. تا مامانی دوربین و گذاشت پایین ای بابا ... صدای آخ آخ....چی شد؟ حیف شد مامانی از پیچ خوردن بابا ومن لای تاب (کله پا) عکس نگرفت خداروشکر من هیچی نشدم ولی بابایی یه  کم پشتش خراشیده شد     پیچک!!!!! ............................................... ......................
27 فروردين 1391

آخر هفته ی سبز

    آخل هفته شد رنگ سبز ... امیدوالم همه روزای همه سبز باشه ینی مامانم آرومه که اسم آخل هفته رو سبز گذاشته؟  نی دونم ...   در ادامه حرفای شیر کوچولو   عکس ...عکس ...عکس ... با یه کمی حلف....             آخل هفته شد رنگ سبز ...   امیدوالم همه روزای همه سبز باشه   ینی مامانم آرومه که اسم آخل هفته رو سبز گذاشته؟    نی دونم ...     شب لفتیم بیلوم... با لنا جونی دخمل عموهه بخول... بخول ....  یه نون بل بلی رو به زور دادی...
25 فروردين 1391

عکس های مسافلت نوروز 1391

   عکسام در ادامه حرفای شیر کوچولو       امام رضا دوستت دالم اینجا دالم تعظیم میکنم ... امام رضا دوستت دالم شکار لحظه دخملی  نان میفولوخت میدون های شهر اما رضا خیلی خوجگل بودن اینم یه پول بزرگه توی یکی از میدونا بود منم گفتم یه کم لوش بشینم استلاحت کنم اینم که لنا خاتونه نی خام سوال اسب شم دیگه اینم همون اسب کوچویو ست که منو به زور سوارش کردن شکار لحظه پسری از جنس تنهایی ... خیابان... سخت... مهربان... کاش همه بچه ها با پدر ومادر شون زندگی میکردن نکن ... داره گوشش کنده میشه شه...
23 فروردين 1391

بدون شرح .... نه... بایه کمی شرح حال

مامانی خو آب بازی دوست دالم دیگه....     زهرا نبشته: ------------------------------------------------------------- بخدا نمی خوام فقط از این قسمت کارات مطلب بزارم اما تقصیر خود وروجکته از بس این روزها ... آب بازی میکنی   در ادمه حرفهای شیر کوچولو.... عکس های بدون شرح این بلاچه س.             ...
19 فروردين 1391