شهرادشهراد، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

شهراد شیرکوچولوی ما

عکس های مسافلت نوروز 1391

1391/1/23 19:54
نویسنده : مامانی زهرا
1,250 بازدید
اشتراک گذاری

شهراد

 

 عکسام در ادامه حرفای شیر کوچولو

 

 

 

امام رضا دوستت دالم

اینجا دالم تعظیم میکنم ... امام رضا دوستت دالم

شکار لحظه دخملی  نان میفولوخت

میدون های شهر اما رضا خیلی خوجگل بودن

اینم یه پول بزرگه توی یکی از میدونا بود

منم گفتم یه کم لوش بشینم استلاحت کنم

اینم که لنا خاتونه

نی خام سوال اسب شم دیگه

اینم همون اسب کوچویو ست که منو به زور سوارش کردن

شکار لحظه

پسری از جنس تنهایی ... خیابان... سخت... مهربان...

کاش همه بچه ها با پدر ومادر شون زندگی میکردن

نکن ... داره گوشش کنده میشه

شهراد سوار کار معروف از ساری

اینجا کلی ببی دیدم

شکار لحظه...

مردی با لباس محلی

اما تزینات دستش خیلی منو جذب کرد

ببی تازه به دنیا اومده

مامانش داله نازش میکنه

 

خو کاکائو خولدم دیگه

وقتی شهراد سیبیلو بشه

ملبا بوخول ... میخولی

دلم ضعف کلده بود

چون تو مسافلت چند روزه لب به هیچ چی نزدم و برنامه های خودمو داشتم

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

نسترن(مامان نیروانا)
23 فروردین 91 20:34
وای قربونت برم عسلکم...اومدی مشهدخاله جون.کاشکی میدونستم می یومدم حسابی میچلوندمت...دوست دارم نوگل بهار
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
23 فروردین 91 20:49
سلام.ای جونم.زیارتت قبول شیر کوچولو.مامانی خیلی عکاسیتون عالیه ها.
مامان متین
23 فروردین 91 23:44
ایشالله همیشه بهت خوش بگذره شهراد جونم. ما رو هم دعا کردی
آتـــریـســـا جـون
24 فروردین 91 0:24
روزای دوسـت داشـتـنـی آتـــریـســا جـون روزای دوسـت داشـتـنـی آتـــریـســا جـون روزای دوسـت داشـتـنـی آتـــریـســا جـون روزای دوسـت داشـتـنـی آتـــریـســا جـون روزای دوسـت داشـتـنـی آتـــریـســا جـون آپـــــــــــــمممممممممممممممممـــــــــــــ
بابای دوقلوها
24 فروردین 91 8:59
به به. مش دکی زیارت قبول شهی جون
مامان رها
24 فروردین 91 9:06
قربونت برم بازم زیارتت قبول باشه دایم به گردش و تفریح عزیزمی چقده حیوون دیدی ملوسکم کلی شیطونی کریا گوشش کنده نشد
مامان سارینا
24 فروردین 91 9:20
جیگر این گل پسر شیطون و شیر زبون . انشالله همیشه به گردش و تفریح خاله جونم . هوای گل پسری ما رو خیلی داشته باشه . شیر کوچولو هوارتا دوستت دارم
مامان پریسا
24 فروردین 91 9:21
عزیز دلم پس شما هم رفتی زیارت. تصحیح کن گلم. دخترک نان فروش. ولی پریسا عاشق اسب سواریه هاااااا به مامانی بگو دستشو شسته؟؟؟؟
ilijoon
24 فروردین 91 10:10
همه پست هاي وبتون رو ديدم خيلي خيلي زيبا بود با اجازه لينكتون ميكنم حتما به ديدنم بياييدو اگه دوست داشتيد لينكم كنيدمنتظرتونم
مامان آنیسا
24 فروردین 91 10:53
سلام عزیزم . رفتی مشهد ....زیارت قبول...خوش گذشت؟ چه سبیلایی داری اینجا باید بهت میگفتن شهی سیبیلو
مام پارسا
24 فروردین 91 12:54
سلاااااااااااااااااام عزیز دلم زیارتت قبول باشه خوشگلم.خوش به حالت که رفتی امام رضا.ما رو هم دعا کردی دیگه؟؟؟؟؟؟؟ خانومی زیارت تو هم قبول باشه ایشالله برید مکه جیگر یه سوال دارم تو مربا خوردی یا مماخت؟؟؟ بووووووووووووووووس
دادا سورنا تقدیم می کند
24 فروردین 91 13:47
شب بود سیبیلات رو ندیدم!کی این همه سیبیل در اومد؟ ***میترسیدی اسب تولو بخوله؟ میبینم سوار کار شدی و شوالیه شدی پسر!
سحر مامان سورنا بلا
24 فروردین 91 13:49
خاله فدای زیارت کردنت بشه ،جیگر! مربا وکاکایو نوش جونت!یه تارف به ما هم میکردی!
سحر مامان اهورا
24 فروردین 91 13:51
ایشاللا سایه مامانی وبابایی همیشه بالای سرت باشه خوشکلم!دنیا همینه دیگه باید قدر لحضه هامون رو بدونیم وتو لحضه زندگی کنیم!
دختری به نام پارسا
24 فروردین 91 14:50
سلام شیر کوچولوووووووووووووووووووووووووووو زیارت قبول
مامان مهراد
24 فروردین 91 22:36
زیارت قبول خوش گذشت
مامانی درسا
25 فروردین 91 2:08
مامانی این باغ گل فوق ا لعاده بود مرسی
ilijoon
25 فروردین 91 9:20
مجددا سلام چرا به ديدنم نيومدي شير كوچولو
مامان چشم عسلی
25 فروردین 91 12:46
زیارت قبول خوشگلم
میدونای شهرمون قابل شما را نداره چون میدونستیم مهمونهای عزیزی در راهند خوشگلشون کردیم خوشحالم که خوشتون اومده .تندیس هم زیاد داشتیم باهاشون عکس نگرفتید؟؟
مامانی شیما وحدیث
25 فروردین 91 14:18
به به چه عکسای نازی از آقا شهراد خان ایشالا که همیشه به سفر باشید وهمیشه خوش بگذره راستی مامانی توهم مثل من دنبال فرصتای نابی ها دوست داشتی به وب دخملیای من بیا
مامان علي خوشتيپ
25 فروردین 91 21:04
زيارتت قبول مشتي شهراد(چه ميان هم بهم
چه ماماني عكاس و هنرمندي.خيلي زيبا بودن عكسا

راستي اون پسر تنها كي بود؟متوجه نشدم
خوشيهاتون مستدااااااااااااام


پسر تنها...
یه پسر که وزنه دستش بود وکار می کرد و آرزوی گریم شدن و شاد بودنو با خانواده بودن رو داشت...
هیچ وقت نگاه پسرک از ذهنم دور نشد
فریبا
26 فروردین 91 19:10
چقدر تاخیر داشتی واسه عکسای مسافرت شهرادی؟!!
ولی با این عکسای خوشگل حسابی از دلمون درآوردی...


چقد دلم برات تنگ شده فریبا
مامان باربد
28 فروردین 91 23:14
همیشه خوش باشی عزیز خاله