شهرادشهراد، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

شهراد شیرکوچولوی ما

روز های آخر سال ما...

1390/12/28 9:35
نویسنده : مامانی زهرا
1,270 بازدید
اشتراک گذاری

اینم مایه تو...(اینم مال تو)

 شهراد شیر کوچولوووووووووووووووو

حال من وشهی جونم خیلی بهتر شده

ممنون از دوستان عزیزی که که که ...

تنهامون نذاشتن ...

وممنون از خدا جون

 

در ادامه حرف های شیر کوچولو

کارهای بانمک این چند روزش رو گذاشتم

و چند تا عکس مهم دیگه...

اگه دوست داشتین ... ببینید...

 

 

 

 

 به روایت شهراد شیر کوچولو:

 

 

 

وقتی ما شل وپل شدیم کلی ظرف مونده بود

توی آشخسونه (آشپز خونه)

 خوب بابا مهلبونه همه لو شوشت

 مامان گفت چون سالی یه بار ظرف میشوری

عکست رو بین المللی میکنم

بابام هم خندید ...

اولین چیزی که به ماهی جونام گفتم:

شما با من حف(حرف) نمیزنین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چرا بامن حف نمی زنینین؟

شما رو فقط داشته باشیننیشخند

 خوب شاید گسنه (گرسنه) هستن

اینم چند تا سبزه عدس ... بخولین...

ای بابا دالن خفه میشن

کمک ... مامان ... ماهی علف نمی خوله....

این ماهیه لو کشیدم(کشتم)

{شهراد خیلی ناراحت شد از اینکه یکی از ماهی هاش مرد}

شهرادعاشق آقا جون

آقا جونمو خیلی دوست دالم 

شهراد آقا جونو خواب کرد

 خوب حالا که خوابش کردم ...جیم...

وقتی دست شهراد به لوازم آرایش رسید

آخ جون وسایل آرایش.... یه کم بزنم ...

چقد خوشگل شدم... مامان که نیست...

آها... خوب تموم شد...

شهراد به زور میخواد شلوارو مثل آستین بپوشه

شلوارم رو میخوام بپوشم ...

اما نمی دونم چرا تو دستم نمیره

{شهرادشلوارش رو مثل آستین بلوز به زور داشت تو دستش میکرد }

 

پا کوچولو ی شهراد در آتل (هنرمند کوچک)

 اینم باتل...(آتل) ... ببین چقد خوشگل شده....

شهراد و رنگ

شهراد عزیزم هنرمند کوچک

شهرادجونم تخم مرغ هفت سین رو رنگ میکنه

 شهراد

اینجا هم هنرمند شدم

و تخ مخ (تخم مرغ) رنگ کردم

تخم مرغ رنگی کار شهراد وقتی دو ساله بود

 وقتی پام باتل (آتل) هست

پس اون پاپوش رو توی دستم میزالم

شهراد عزیزم

به یاد شیشه شیر ... شهرادی

 اینم ...

یادش بخیر ...

دوست دالم شیشه شیلم رو دیگه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

مامان رها
28 اسفند 90 10:11
وای خاله قربونت برم مگه چی شده که گچ گرفتی چاتو فکر کردم سر ما خوردی عزیزم چه بلایی سرت اومده مامانی چی شده


با یه زمین خوردن اروم این طولی شدم خدا روشکر تا چند روز دیگه باتل رو در می ارم
ممنون خاله مهلبون
مامان رها
28 اسفند 90 10:11
دست بابایی درد نکنه ما اگه این بابا ها رو نداشتیم چی کار باید می کردیم


خدا به همه بابا ها سلامتی بده
حتی اگه بخوان سالی یه بار هم ظرف بشورن بازم ممنونشون
مامان رها
28 اسفند 90 10:13
عزیزم ماهی عیدت هم مبارک رها که تا ماهیش رو می بینه دهنش رو باز و بسته می کنه و می گی ماهی این جوری می کنه هام هام هام
تخم مرغاتم خیلی خوشگل شدن عزیم با پی رنگشون کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


ای بابا امان از دست رها جونی بلا..
خاله با رنگ انگشتی
مامان رها
28 اسفند 90 10:15
یعنی یه زمین خوردن ساده
وای خدای من دلم ترسید اخه رها دیروز از 10 تا پله قل خورد و با سر اومد پایین ولی خدا رو شکر چیزی نشد خدا خیلی بهمون رحم کرد
ایشالله که زود خوب بشی خاله جون


خدا رو شکر خدا روشکر خدارو شکر....
گاهی بخواد اتفاق بیافنه می افته
حکمتی بوده که من و شهی توی یه روز خونه نشین شیم
خداوند مارو دوست داره میدونم


ممنون دوست خوبم مواظب دخملم باش
ني ني شكلك
28 اسفند 90 10:24
باران عشق همیشه می بارد اما در نوروز قطره های باران طلایی رنگند.از خدا می خواهم که همیشه زیر این باران خیس شوی.
سال نو به مامان زهرا و شهرادشیر کوچولو مبارك


سپاس
نوروز بر شما هم مبارک
مامان امیرمحمد
28 اسفند 90 10:35
دستان پرنوازش بهار ، طبیعت خفته را از خواب بیدار می سازد، و زمین و درخت رازهای رنگارنگ و عطرآگین خویش را نثار نگاه ما می کنند. در سال جدید خورشیدی، سبزی ، شادی ، کامیابی، بهره وری، اثربخشی فعالیتها و بهروزیتان را از درگاه ایزد منان آرزومندم.




مرسی
با آرزوی بهترین ها برای شما




فریبا
28 اسفند 90 12:43
سلام زهرا جون...
چطوری خانومی؟
بهتری آیا؟
ما که همچنان سرماخورده می باشیم!
آخه چرا فصل ها جابه جا شدن؟


ما خوبیم ینی بهتر می باشیم شکر
زود خوب شوید لطفا



فریبا
28 اسفند 90 12:44
ای جانم... آتل پاشو ببین! چه دفتر نقاشی خوبی شده!
دادا سورنا تقدیم می کند
28 اسفند 90 16:10
من فکر می کردم آتل با چوب ونخه اما الان می بینم که پا شو فیتیله پیچ کردین....
دوست دارمت دادا فداً!!@@2134


منم خیلی چی ها فک می کردم اما یه چی های دیگه بود
دووووووووووستت دارم
سحر مامان سورنا بلا
28 اسفند 90 16:13
خوبین بروبچ چطورن؟
میبینم که تو خونه نشستین وحس هنر مندیتون گل کرده
خوب شدین؟


اونقد که بتونیم یه کم هنر نمایی کنیم
دادا سورنا تقدیم می کند
28 اسفند 90 16:16
پاتو که اوف کردی@@@@ماهییرو که بوم کردی@@@@تخم مرغ که نگاشی میکنی@@@
دست به لوازم آرایش که میزنی@@@@شیشه هم که می خوری؟؟؟؟
ای داد بی داد ما از دست تو چی کار کنیم؟


من یه شیر کوچویو بلا هستم دیگه
مامانی درسا
28 اسفند 90 19:24
چند روز دیگه بهار میاد و همه‌چیز رو تازه می‌کنه، سال رو، ماه رو،
روزها رو، هوا رو، طبیعت رو، ولی فقط یک چیز کهنه میشه که به
همه اون تاز‌گی می‌ارزه، «دوستیمون»!
دنیا را برایتان شاد شاد
و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزومندم
هر روزتان نوروز



متشکرم عزیزم
ونوروز بر شما هم مبارک
مامان چشم عسلي
28 اسفند 90 20:31
سلام خانومي خدا رو شكر بهتر شدي
خدا نكنه ادم دو روز كار نكنه ديگه نميشه به اون خونه نگاه كرد بازم دم باباهاي مهربون گرم كمك ميكنند و در همون حين بچه ها فرصت نقاشي و مامانا فرصت عكاسي پيداميكنند
كانون گرم زندگيتون روز به روز گرمتر و شادتر


سپاس
خاله ستاره از مجله قاصدك
28 اسفند 90 21:38
سال نو و بهاري نو را، فرصتي نو براي تازه شدن و بازنگريستن بر چگونه زيستن ميبينم!
براي وجود نازنينت در اين فرصت نو شوري نو براي ساختن و بهتر زيستن آرزو ميكنم.
اميدوارم هميشه سلامت و سرزنده و مهربان و روشن بين باقي بماني


ممنون
وآرزوی سلامتی وخوشی برای شما
الهام (مامان لنا)
29 اسفند 90 11:21
اگر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است اما خدا را شکر که نوروز
هر سال این فکر را به یادمان می آورد.پس نوروزت مبارک که سالت را سرشار از عشق کند. . .


مامان متین
1 فروردین 91 1:50
چی شده عسلم که پاتو کچ گرفتی ایشالله زودی خوب شی.
راستی
بی اجازت دفتر ۳۶۵ برگ جدیدت رو دادم به خدا تا بهترین تقدیر رو برات نقاشی کنه

نوروزت مبارک


ممنون عزیز دلم ونوروز بر شما هم مبارک
الهام (مامان لنا)
1 فروردین 91 13:11
دست بابا محمد درد نکنه با این ظرف شستنش زهرا جون ما که میدونیم شوهرت یه عمره ظرف شوره


ای بابا.... شما که دیگه باب شهی رو کامل میشناسید
سالی یه بار .... بازم دستش درد نکنه
مامان علي خوشتيپ
2 فروردین 91 18:22
الهي بميرم پاي گچ گرفته رو كه ديدم دلم گرفت
دست بابايي مهربون دردنكنه
ناراحت نباش ماهي ماهم زودي مرد تقصير تو نبود عزيز خاله
راستي يادم رفت سال نو مبارك.نمياين اهواز؟


ممنون
ممنون
ممنون
سال نو شما هم مبارک
اهواز خیلی دوست داریم بیایم اونجا اما... نه برنامه مشهده
?
5 فروردین 91 20:09
شیرکوچولوی ما چطوره؟423 بزرگ شده؟؟؟؟؟؟؟؟//
?
6 فروردین 91 18:54
بوس برای پسر کوچولوی گل و خوشگللللللللللتون
مامانی درسا
11 فروردین 91 11:57
شهرادی سفری زودی بیا که دلم تنگیده .


ما اومدیم خلاصه