ماجرای سیب سرخ....
سیب سرخی که میتونه ....
همش با یه سب سرخ بود که.....
در ادامه حرفهای شیر کوچولو کلا توضیح دادم
سه شنبه:
برداشت اول: در صندوق ماشینو باز کردم
یه سیب سرخ .... توجهمو جلب کرد
چهار شنبه:
برداشت اول: صبح توی پار کینگ
برداشت دوم: سیب سرخه روی داشبورد وحس یه لبخند مرموز روی لبهاش
برداشت سوم: شهراد: مامان سیب میخوام و سیب در دستان کوچک شهی تا خونه آقا جون
برداشت چهارم: سیب افتاد .... شهراد : سیب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
برداشت پنجم: خم شدم سیب رو برداشتم و دیگه.....
درد توی کمرم .....
برداشت ششم: موندیم خونه مامانجون من با هر حرکت، دادم به آسمون میرسه
برداشت هفتم: شهراد داشت بازی میکرد خورد زمین وپای کوچولش رفته توی آتل
حالا من وشهراد 2 روزه خونه مامان جون وآقاجونیم
هر دومون نمی تونیم راه بریم
هر دو مون....
برداشت آخر: سیب کجاست؟ دیگه سیب رو ندیدم!!!!!!!!!!!!!!!
حکمتی در کار بود؟
شهراد نبشته:
پام بو شد ، باتل بستم....(آتل)....دد میکنه (درد)....
خدا کنه تا عید خوب شیم
امان از سیب سرخه