شهرادشهراد، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

شهراد شیرکوچولوی ما

شهراد و روز پر ماجرا

از صبح که بیدال شدم  کالایی کلدم که مامانو مجبول کنم ازم عکس بگیله  ویه پست جدید بزاله خووووبه نهه اینم خلاصه ای از اخبار :   1.من توی این لیبان چایی می خووورم    2.به س ل ا م ت ی....    3.قسمت پنیری می خوووام    4.لباس مامانی بپووووشم    5.لختی عکس بگیییییل    در ادامه مطلب به عکسها و خبر های امروز مراجعه فرمایید    با تشکر : شیر کوچویو  صبح که نه ضهل که از خواب بیدار شدم تصمیم گرفتم توی این لیبان چای بخووورم      ...
11 مرداد 1391

عمو چنگیز خان!!!!!

 سیر تکاملی چنگیز گفتن شهراد شهراد وقتی تازه شروع به حرف زدن کرده بود:   شهراد این آقا کیه؟(شوهر خاله مامانی) شهراد : تندیز (چنگیز) نه مامانی بگو عمو..ع ...م...و شهراد : تندیز(چنگیز)     شهراد وقتی یه کم بیشتر حرف اومد:   شهراد : بلیم خونه چندیز (چنگیز) پسرم بگو عمو چنگیز شهراد : نه نه ... چندیز ... چندیز...     این سری که رفتیم ییلاق وشهی  خیلی بهتر حرف میزنه :   شهراد : چنگیز  (با نیش خند مخصوص خودش که می دونه حرفش درست نیست) مامانی باید بگی عمو چنگیز... اقا چنگیز... چنگیز خان... باشه؟...
7 مرداد 1391

آخل هفته در خونه ییلاقی آقا جون (ارفعده)

وقتی هوا خیلیییییی گرمه... وقتی منم همش دلم میخاد برم بیلون... وقتی بابامم  ملخصی بگیله... خوب کجا می چب سه؟؟؟ بهله... ییلاق ارفعده جون تازه سورنا... آرمان... اهورا هم هستن     اینم عکسام   کنال آب ... آآآآآآآآآآاب ... نذاشتن اب بازی کنم اخه آبش خیلی سرد بود فبط دلم آب شد با مکافات خودمونو رسوندیم اینجا کلی سر پایینی ... لابه لای درختها.... اینجا اسمش چلو بنه یه دره زیبای پر آب با کلی درخت بلند  اینم باخچه آقا جون و مامان جون    ت...
7 مرداد 1391

شهراد چه می کنه؟

این روزا های شهراد: شب بابایی زولبیا بامیه خرید  صبح که چشم باز کردی گفتی: زولبیا با اینا می خوام             غذای اصلی  توی یک ماه اخیر: ماسته پلو (ماست  + پلو) صمانه : من ماسته پلو می خوام ناهار: ماسته پلو دلست کن عصرانه و شام و ... ماسته پلو......ماست پلوووو     خوراکی مورد علاقه  (قاقالی لی): شیر کیک... شیر کیک... شیر کیک.... شیر کیک جدیدناهم شیر شکلات {وقتی کارتون میکی موس می بینی} باید حتما توی درست کردنش کمک هم بکنی  روی کابینت مینشونمت : ابل...
2 مرداد 1391

چه صبری داره لاک پشت!!!!!!

یهو فهمیدیم تلفن خونه قطه بدش فهمیدیم که شماله هم عبض شده بدش فهمیدیم که باید تو نوبت باشیم واسه اینتر نت بدش که قراره خط های جدید  با فیبرهای نوری با سرعت فوق نوری (!!!!!) ق ر ا ر ه.... که بیاد زدیم تو کار کارتهای اینتر نتی چه صبری داره لاک پشت!!!!!!!!!!!!!! سرعت لاک پشتی تو حوصله من نیست ممکنه با لاکی جون یه صد سالی طول بکشه به دوستان سر بزنم میام ولی یباش یباش   از یادم نمیبرم   تو را   چشمان زندگی ام را   دوستت دارم ...
31 تير 1391

بازم می نبی سه ه ه ه !

  سلام دیل شد خیلی... از مامانی نپلس   خودم آ شهرادی بلاتون می گه : فک کنم نت قط بود شنیدم مامانی میگفت حوصله نداله بره بصل کنه اما خلاصه حوصله مامانی اومد چقد دیییییییییییل !!!!!!!!!؟؟؟ اما داله مطلب می نبی سه ه ه ه ! دیدی   مامان: 1. ممنون از دوستای خوبم که حالمون براتون مهم بوده 2. دوستتون داریم و  سر فرصت به همه دوستان سر می زنیم     برای تو همیشه می مانم ...   می نویسم...    ......   زنده بمانی.... بماند... همه ی روزهای با تو بودنم  ...
31 تير 1391

عشق ما سه نفر

دیروز :  خونه مامانجون مجبور شدم بزارمت و برم بیرون غروب که داشتم میامدم دنبالت با بابا با هم اومدیم دنبالت زنگ زدم  بدو اومدی جلوی در وقتی دیدی با بابا هستم از خوشحالی از اون جیغ بنفش های مخصوص خودتو زدی پریدی تو بغل بابا داشتم کفشمو در می اوردم  دیدم دستتو گذاشتی دور گردنم اون دستتم دور گردن بابا منو چسبوندی به خودت و بابایی گفتی :  دوستتون دالم چند لحظه سکوت  هر سه تا مون ... حتی مامان جون که اونطرف تر بود  چشماش برق میزد  دوباره .... دوستتون دالم  ...
24 خرداد 1391