شهراد و روز پر ماجرا
از صبح که بیدال شدم کالایی کلدم که
مامانو مجبول کنم ازم عکس بگیله
ویه پست جدید بزاله خووووبه نهه
اینم خلاصه ای از اخبار :
1.من توی این لیبان چایی می خووورم
2.به س ل ا م ت ی....
3.قسمت پنیری می خوووام
4.لباس مامانی بپووووشم
5.لختی عکس بگیییییل
در ادامه مطلب به عکسها و خبر های امروز مراجعه فرمایید
با تشکر :
شیر کوچویو
صبح که نه
ضهل که از خواب بیدار شدم تصمیم گرفتم توی این لیبان چای بخووورم
دوست دالم صمانه رو با تماشای کارتون بخولم
یهوویی یاد یه قسمت کارتون افتادم
به مامانی گفتم : به.... س ل ا م ت ی....
مامان خوشش نیومد
زودی هبا هی ااا (هواپیمامو ) داد دستم
منم به زور بهش چای دادم خولد وحباسم کلی پلت شد
خوب
بدش گفتم مامان قسمت پنیری می خام
چشم مامانی گرد شد قسمت پنیری ؟؟؟؟؟؟؟؟
........
به کارتون فینگیلی ها که داشتم می دیدم نگاه کردم
از اونا......
اها اسنک پنیری
اینم قسمت پنیری (نان + پنیر +گردوووو)
خوب
شب دلم خواست لباس مامانیو بپوشم
لبمم ابولدم جلو تا خشنگ بشم
///////////////////////////////////////
اینترنت خیلی سرعتش کمه
بقیش رو توی پست جدید می زارم انشا...
شب و روز همه به خیر ..