شهرادشهراد، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

شهراد شیرکوچولوی ما

اگر فرصت داشتم....

1390/11/29 16:06
نویسنده : مامانی زهرا
586 بازدید
اشتراک گذاری

  وقتی میرم مهد کودک شهراد و بگیرم چند تا جمله که

 

 روی تابلوست منو وادار میکنه چشم ازشون بر ندارم 

 

دلم میخواد به همه مامان وباباها ی دنیا بگم :

 

فرصت رو از دست ندید.... 

 

هرگز نمی گم اگه فرصت داشتم....

 

آلان بهترین فرصته.....

 

 درادامه حرفای شیر کوچولو میبینیم اگر فرصت داشتم....

 

 

 اگر فرصت داشتم....

 

اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم، به جای آن که

انگشت اشاره ام را به سمت او بگیرم، در کنار او می نشستم،

انگشت هایم را در رنگ فرو می بردم و با او نقاشی می کردم.

 

اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم، بیشتر از آن که

به ساعتم نگاه کنم، به او نگاه می کردم.

 

اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم، به جای اصول

راه رفتن ، اصول پرواز کردن و دویدن را با او تمرین می کردم.

 

اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم، از جدی بودن

دست برمی داشتم و بازی را جدی  می گرفتم.

 

اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم، با او در مزارع

می دویدم و با هم به ستارگان خیره می شدیم.

 

اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم، کم تر سخت

 می گرفتم و بیشتر تأییدش می کردم.

 

اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم، اول احترام به

خودش را به او می آموختم و بعد احترام به دیگران را .

 

اگر فرصت داشتم که کودکم را دوباره بزرگ کنم، بیشتر از آن که

 عشق به قدرت را یادش بدهم، قدرت عشق را یادش می دادم.

 

نوشت...

خدا کنه هیچ فرصتی رو از دست ندید

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)

مامان چشم عسلي
27 بهمن 90 9:59
سلام گلم خوبي؟شهي جونم چطوره؟هنوز ويزيت ميكنه؟ ممنون از مطلب قشنگي كه نقل كردي عزيزدلم


ممنون آره سرش شلوغه حسابی
بابای دوقلوها
27 بهمن 90 10:10
واقعا کاش میشد خیلی از فرصتا رو از دست نداد. ولی متاسفانه خواسته یا ناخواسته خیلی از فرصت ها از دست میره. امیدوارم کوچولوهامون ما رو ببخشن
فریبا
27 بهمن 90 15:43
سلاام دوست عزیز.. چه مطلب زیبایی بود.. و چقدر خوبه که به جای چند سال بعد، الان این مطالب رو با خودمون زمزمه کنیم...
فریبا
27 بهمن 90 15:44
اوضاع و احوال چطوره؟
پسری خوبه؟
از طرف من ببوسش..


خوفیم ما ممنون از لطفتون
ما مان سونیا
27 بهمن 90 23:16
مطلب جالبی بود لذت بریم دستتون درد نکنه ممنون شیر کوپولو رو ببوسید


ممنون
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
28 بهمن 90 15:31
چقدر قشنگ.ممنون که به اشتراک گذاشتین.
مامان سارینا
29 بهمن 90 8:45
سلام خاله جون. خیلی خوشگل بود عزیزم . امیدورام همه ما بتونیم از این فرصتها درست استفاده کنیم تا بعد افسوس نخوریم . شیر کوچولوی ما رو ببوس


مرسی
فریبا
29 بهمن 90 12:26
امروز به روایتی روز زن در ایران باستانه... البته بعضی منابع هم 5 اسفند رو به همین عنوان ذکر کردن.. در هر صورت روزت مبارک...


ممنون
هیچی مثل یه دوست خوب نیست
منم به شما مامانی خوب تبریک میگم
فریبا
29 بهمن 90 12:27
لپ شهراد جون رو هم از طرف من ببوس...
اول هفته ی خوبی داشته باشی دوست عزیز


مرسی عزیز مهربون ممنون
ارزوی روزهایی خوش برای شما دارم
مامان نسترن
29 بهمن 90 19:14
ممنون دوست خوبم از اینکه به یادم بودی
منم به شما مامان دوست داشتنی و مهربون تبریک میگم
چه جملات قشنگی،من هم از خوندنشون حسابی لذت بردم،امیدوارم همیشه شاد باشی گلم


این رسم دوستیه... ممنون
مامان آرینا موفرفری
30 بهمن 90 1:12
سلام مامانی مهربون متن فوق العاده ائی بود.با اجازه لینکتون کردم.


ممنون عزیزم
مامان رها
30 بهمن 90 8:45
وای عزیزم ایشالله هممون بتونیم اونی باشیم که گقتی ولی مشکلات زندگی بعضی فرصت ها رو به زور ازمون می گیره و ما هم مجبور به ....
شهراد کوچولو من رو هم ببوس که مامانی به این رمانتیکی داره


ممنون عزیزم
بهار(مامانی شهراد)
30 بهمن 90 11:45
وااای این متن خیلی باحالهآخه چرا شهراد جونو میذاری مهد مامانی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



یه دلیلش اینکه وقتی میرم مدرسه شهراد کجابره عزیز؟
دخترم عشق من
30 بهمن 90 13:17
سلام خیلی جالب بود وب خیلی خوبی دارید تبریک میگم بهتون .


منمون از لطف شما
مامان روژا
30 بهمن 90 15:00
سلام
جملات خیلی قشنگ بود ...
ممنون از بابت تبریک تولد


قابل نداشت و...ممنون
مامان پریسا
30 بهمن 90 16:28
سلام گلم خیلی زیبا نوشتی. من هم میگم الهی امین......


آمین و ممنون
مامان علي خوشتيپ
30 بهمن 90 23:43
خيلي زيبا بود.ممنون
شهراد جونمو خيلي ببوس خانم معلم


مرسی گلم
مامان آرشیدا کوچولو
1 اسفند 90 13:30
الهام (مامان لنا)
1 اسفند 90 14:06
بابا ای ول


همین... آها توش یه عالمه حرف و معنیه... مگه نه؟!
مامان نیکان
2 اسفند 90 13:13
سلام مامان شیر کوچولو
متن خیلی زیبای نوشتی امیدوارم بتونم فرصتها را از دست ندم
جناب دکتل شهراد را از طرف من ببوس


سپاس
مامان محمد مهدی
2 اسفند 90 15:22
سلام شهرادی جونم.چطوری خاله جون؟مامانی معلومه رشته آیندتو مشخص کرده!بایدونبایدو میخوامو نمیخوام نداریم باید دتل شی!بگو مامان بلا من نمیخوام دتل شم میخوام خلبان یا فضانورد شم !چقد نازو خواستنی هستی بلای شیطون


مرسی خاله فعلا که دکتلیم


الهام (مامان لنا)
2 اسفند 90 16:24
سلام خیلی غیبتتون طولانی شده پس کجایین[hr
]

میرسیم خدمتون