شهرادشهراد، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

شهراد شیرکوچولوی ما

اولین قصه من

1390/11/22 23:22
نویسنده : مامانی زهرا
227 بازدید
اشتراک گذاری

این اولین قصه ای که من گفتم:شکلکهای جالب آروینبز بز گندی

هیچ کس نبود......بز بز گندی بود...... آقا گرگه...... نبود

 آقا پلنگه.... اومد خورد..... حبه انگول..... شکم دوخت....

ماست بود..... دولوخ بود....تموم شد.... خوندم.

 

مامان نوشت

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

شهراد عزیز مادر این اولین قصه ی توست که با اون

شیرین زبونی و من .... من .... این قصه رو برام تعریف

کردی . وآخرش گفتی تموم شد خوندم. الهی فدات شم .

شما قصه شنگول ومنگول را برام تعریف کردی .

 عزیزم: زندگی درست مثل یه قصه است یه قصه ....

عزیز دلم: امیدوارم یه قصه قشنگ وخوب برای زندگیت  تعریف کنی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان سارینا
20 بهمن 90 9:53
خوشمزههههههههه . جیگرت برم خاله با این خوشمزه حرف زدنت . ایشالله پسر گلت زنده باشه مامانی . از طرف من یه عالمه ببوسش


مرسی خاله جون
بابای دوقلوها
21 بهمن 90 6:40
سلام شیر کوچولو. خوووفی

شیرکوچولوی عزیز یه خواهشی داشتم ازت، میشه قصه ها رو یه کتاب کنی و بدی بیرون بچه های ما هم استفاده کنن؟
گل واسه شهرداد


دارم بهش فکر میکنم