اولین قصه من
این اولین قصه ای که من گفتم: بز بز گندی هیچ کس نبود......بز بز گندی بود...... آقا گرگه...... نبود آقا پلنگه.... اومد خورد..... حبه انگول..... شکم دوخت.... ماست بود..... دولوخ بود....تموم شد.... خوندم. مامان نوشت --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- شهراد عزیز مادر این اولین قصه ی توست که با اون شیرین زبونی و من .... من .... این قصه رو برام تعریف کردی . وآخرش گفتی تموم شد خوندم. الهی فدات شم . شما قصه شنگول ومنگول را برام تعریف کردی . عزیزم: ز...
نویسنده :
مامانی زهرا
23:22